کد مطلب:161257 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:186

خطبه ی امام سجاد در مجلس یزید
امام سجاد در همان مجلس از یزید اجازه ی سخنرانی خواست. كه روز جمعه به او اجازه دهد تا خطبه بخواند. یزید نیز این اجازه را داد. [1] .

روز جمعه، یزید به یكی از خطبای مزدور خود دستور داد تا به منبر رفته و هر چه می تواند امام علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام را اهانت كند. در میان سخنان آن خطیب، امام مجددا درخواست خود را تكرار كرد، ولی یزید بر خلاف وعده ی قبلی، اجازه نداد؛ چون می دانست اگر امام سجاد علیه السلام زبان به سخن باز كند، با اعجاز سخنان خود می تواند یزید


را رسوا كند؛ با اینحال با اصرار اطرافیان خود كه علی بن الحسین علیه السلام اسیری بیش نیست و كاری از پیش نمی برد، اجازه داد و امام علیه السلام شروع به سخنرانی نمودند.

امام سجاد علیه السلام آن خطبه ی شورانگیز و افشاگرانه را بعد از حمد و ثنای پروردگار چنین آغاز كردند: «ایها الناس! اعطینا ستا و فضلنا بسبع: اعطینا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة و المحبة فی قلوب المؤمنین، و فضلنا بان منا النبی المختار محمدا و منا الصدیق و منا الطیار و منا اسد الله و اسد رسوله و منا سبطا هذه الامة. من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی انبأته بحسبی و نسبی. ایها الناس! انا ابن مكة و منی، انا ابن زمزم و الصفا... انا ابن الحسین القتیل بكربلا، انا ابن علی المرتضی، انا ابن محمد المصطفی، انا ابن فاطمة الزهراء، انا ابن خدیجة الكبری، انا ابن...» [2] .

«ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است: به ما علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را ارزانی داشت؛ و ما را بر دیگران برتری داد به اینكه پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، صدیق - امیرالمؤمنین علیه السلام - جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم - حمزه - و دو فرزند بزرگوار رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم - امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام - را از ما قرار داد. [3] - با این معرفی كوتاه - هر كس مرا شناخت كه شناخت و برای آنان كه مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به آنان می شناسانم. ای مردم! من فرزند مكه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم... من فرزند حسین شهید كربلایم، من فرزند علی مرتضی و فرزند محمد مصطفی و پسر فاطمه ی زهرا و فرزند خدیجه ی كبرایم. من فرزند...».

حضرت با این سخنرانی در مردم انقلابی ایجاد كرد و آنان را دگرگون ساخت. یزید


برای اینكه اوضاع بدتر نشود و رسوایی او بیشتر نگردد، دستور داد مؤذن اذان بگوید؛ تا اگر حضرت سجاد علیه السلام به سخنان خود ادامه دادند، چنین وانمود كند كه علی بن الحسین علیه السلام كه خود را فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می خواند، نسبت به اذان بی اعتناست؛ و اگر حضرت سخنان خود را قطع نمودند، به مقصود خود كه ساكت كردن امام باشد، برسد؛ كه حضرت نیز به خاطر احترام به اذان، سكوت نمودند.

مؤذن برخاست و اذان آغاز كرد:

همینكه گفت «الله اكبر»، امام سجاد علیه السلام فرمود: «خداوند بزرگتر از هر چیز و هر كس است».

و چون مؤذن گفت: «اشهد ان لا اله الا الله»، امام فرمود: «موی و پوست و گوشت و خونم به یگانگی خداوند گواهی می دهد».

و هنگامی كه مؤذن گفت: «اشهد ان محمد رسول الله»، امام فرمودند: «ای یزید! این محمدی كه نامش در اذان برده می شود، آیا جد توست و یا جد من؟! اگر ادعا كنی كه جد توست، پس همه می دانند كه دروغ گفته ای و كافر شدی و اگر جد من است، چرا خاندان او را كشتی و آنان را از دم شمشیر گذراندی؟»

مؤذن اذان را ادامه داد و یزید نماز گذارد!! [4] در میان مردم، هیاهوئی برخاست؛ بعضی نماز گزاردند و گروهی نماز نخواندند و پراكنده شدند. [5] .

سپس یزید دستور داد سر مقدس اباعبدالله علیه السلام را بر سر درب كاخ خود بیاویزند؛ كه هند - دختر عبدالله بن عامر - همسر یزید وقتی متوجه شد، به سوی یزید دوید و گفت: ای یزید! سر فرزند فاطمه دختر رسول خدا، باید بر سر درب خانه ی من آویخته شود؟ یزید از جای برخاست و گفت: آری! برای حسین گریه كن و بر فرزند دختر پیامبر اشك بریز كه همه ی قبیله ی قریش بر او گریه می كنند! یزید در ادامه از این جنایتها تبری جست و


گفت: عبیدالله ابن زیاد در كشتن او شتاب كرد. خدا او را بكشد! [6] .

سخنان آتشین امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب علیهاالسلام و در پی آن، انقلابی كه در مردم بوجود آمده بود، باعث شد تا یزید از آن غرور و شادی ای كه در آغاز كار داشت، چنانكه بر لبان مبارك امام حسین علیه السلام چوب می زد و شعر می خواند، دست بردارد و با نسبت دادن قتل امام به عبیدالله بن زیاد، خود را تبرئه كند.

همچنین آورده اند كه: یزید وقتی متوجه ی رسوایی خود در میان مردم شد، گفت: خداوند پسر مرجانه را لعنت كند كه كار را آنچنان بر حسین سخت گرفت، كه امام راه مرگ را آسانتر شمرد و شهید شد [7] و نقل است كه یزید گفت: لعن الله ابن مرجانه! [8] .


[1] قصه ي كربلا، ص 506.

[2] مقتل خوارزمي ج 2، ص 69 - بحارالانوار ج 45، ص 174 - نفس المهموم، ص 451.

[3] در اين خطبه آمده است كه هفت عامل برتري به اهل بيت عليهم السلام داده شده، ولي شش مورد بيشتر ذكر نگرديده است. در كامل الزيارات شيخ بهائي آمده است كه خصلت هفتم: «و المهدي الذي يقتل الدجال» مي باشد. (نفس المهموم، ص 450؛ به نقل از قصه ي كربلا، ص 509).

[4] بحارالأنوار، ج 45، ص 137 - احتجاج ج 2، ص 132 - كامل الزيارات، ص 301.

[5] نفس المهموم، ص 451.

[6] بحارالأنوار، ج 45، ص 142.

[7] قمقام زخام، ص 577؛ به نقل از تذكره ي سبط ابن جوزي و كامل ابن اثير.

[8] تذكرة الخواص، ص 146 - تاريخ طبري ج 5، ص 255.